تصمیم دارم امروز به احادیث منصوب به پیامبر (صلی الله علیه و اله وسلم) بپردازم و در مورد درستی و نادرستی آن به گفتگو بپردازیم!
حدیث های که در زیر به آن اشاره خواهد شد حدیث های است با مضمون خلافت و جانشینی و امامت حضرت علی (رض) بعد از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) که سعی خواهد شد با دلایل منطقی به آن پرداخته شود.
حدیث اول: آورده اند زمانی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و سلم) از جانب خداوند دستور می یابند که رسالتش را با دعوت بنی هاشم (که جز خانواده و فامیل ایشان بوده اند) به سوی یکتا پرستی شروع کنند. بنی هاشم را فرا می خواند و می فرمایند " من یطیعونی من ینصرنی یکون خلیفة من بعدی؟"(هر کس از من اطاعت کند و هرکس به من یاری رساند جانشین من می شود) که آورده اند حضرت علی (رض) از جای برمیخزند و اعلام می کنند که ایشان حاضرند اطاعت کنند پیامبر می فرمایند علی بنشین باز هم درخواستشان را تکرار می کنند و باز هم علی (رض) از جای برمیخیزد ایشان باز هم می فرمایند تا حضرت علی بنشینند و باز هم همین ماجرا برای بار سوم تکرار می شود . و آورده اند که اینگونه می شود که پیامبر (صلی الله علیه و سلم) می فرمایند بعد از من از این (علی رض) اطاعت کنید و از او فرمان ببرید .
سوالی که در مورد این حدیث مطرح است:
1. اولین روزهای است که خداوند دستور انتشار یکتا پرستی را می دهند حال آیا عاقلانه است پیامبر قبل از انتشار دین حق به فکر جانشین بعد از خود باشد؟!
2. در حالی که هنوز کسی پیامبری خود رسول را قبول ندارد آیا عاقلانه است که پیامبر به فکر تایین جانشین پس از خود باشد؟!
3. آیا معقول است از افرادی که به رسالت پیامبر هنوز جوابی ندادند و او را رد کردند و مشرک شناخته می شوند ؛ خواست که بعد از او فرد دیگری را قبول داشته باشند و از او اطاعت کنند؟!
4. در حدیث منصوبه از کلمه یکون به معنی شدن (خبری است که پیامبر در مورد آینده می دهند) . در حالی که در واقع این اتفاق نیفتاد و حضرت علی جانشین پیامبر اکرم نشدند. حال آیا می شود گفت خبری که رسول اکرم (که البته وحی هم می باشد) بدهند و درست از آب در نیاید ؟!
دلیل دوم: گفته می شود که منظور خداوند از نزول این آیه "{ یا أیها الرسول بلغ ما أنزل إلیک من ربک و إن لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس إن الله لا یهدی القوم الکافرین } المائدة / 67 " اما آنچه از این آیه استباط می شود این است که منظور خداوند از ابلاغ آنچه که بر پیامبر وحی شده است همان امامت و جانشینی امام علی می باشد. سوالی که در این مورد مطرح می شود: خداوند در این آیه مبارکه رو به پیامبرش می فرمایند که (ابلاغ کن که اگر این کار رو نکنی مثل این می ماند که رسالتت را تکمیل نکرده ای) حال مگر آن نیست که پیامبر در اولین روزهای پیامبریشان در جمع بنی هاشم حضرت علی را به عنوان خلیفه و جانشین انتخاب کردند پس چرا خداوند می فرمایند "بلغ" نمیگویند "اکد" . (بلغ به معنی ابلاغ کردند و اکد به معنی تاکید کردن می باشد) پس خود به خود می بینیم که این حاجت؛ حاجت ما قبل خود را زیر سوال می برد! دلیل سوم: الیوم أکملت لکم دینکم وأتممت علیکم نعمتی ورضیت لکم الاسلام دینا (المائدة /3) (امروز تمکیل کردم برایتان دینتان را و بقیه آیه ....!) سبب نزول این آیه که در روز عرفه آخرین حج رسول اکرم نازل شده است را هم برگزیدن حضرت علی به عنوان جانشین پیامبری می دانند . که با اشاره به این که پیامبر حضرت علی را به عنوان جانشین برگزدیدن دیگر دین تمکیل شده است . و دیگر هیچ نقصی و یا گفتاری باقی نمانده است . این نکته را به یاد داشته باشید بعد از ذکر دلیل بعدی به این نکته برمیگردیم و بیشتر در موردش صبحت خواهیم کرد. مورد چهارم: پیامبر (صلی الله علیه و اله وسلم) در اواخر عمر پربرکتشان به شدت بیمار می شوند که این بیماری چندین مدت هم به طول می انجامد . در روز پنجشنبه چند روز قبل از وفاتشان(میدانیم که پیامبر روز دوشنبه وفات یافتند) ایشان طلب کاغذ و قلمی می کنند که نوشته ای را به منظور جلوگیری از انحراف امتشان یاد داشت کنند که در جمع حضار سرصدای بلند می شود که پیامبر در سکرات موت هستند و هذیان می گویند! حضرت عمر (رض) از این که در حضور پیامبر صداها بالا می گیرد عصبانی می شود و رو به حضار می گوید (قران کلام الله ما را کفایت می کند) و اینگونه جمع را ساکت می کند . و پیامبر اکرم بعد از گفته ایشان حرفی دیگر نمی زنند .(می دانیم که امکان ندارد پیامبر از فردی بترسد و یا این که بخواهند حقی را بیان نکنند . پس سکوتشان در مقابل عملی یا حرفی به عنوان سنت کلامی یاد می شود که البته باید مورد تایید ایشان باشد تا این سکوت را برگزینند وگرنه محال است ایشان در مقابل اشتباهی سکوت اختیار کنند) حال از این موقف به غرض های استفاده می شود که حضرت عمر نگذاشتند تا پیامبر حضرت علی را به عنوان جانشین انتخاب کنند سوالهای که مطرح می شود: 1. مگر در آیه ای که در ما قبل از این یاد کردیم "الیوم اکملت ...." خداوند نفرمودند که امروز دینتان - با توجه به این که حضرت علی به عنوان جانشین انتخاب شده است - تمکیل کرده ام؟ پس چرا باید باز هم پیامبر نوشته ای بنویسند که حضرت علی را به عنوان جانشینی انتخاب کنند (دیدیم که این موقف حاجت ما قبل را به راحتی رد می کند !) 2. پیامبر در روز 5 شنبه چندین روز قبل از وفاتشان این درخواست را کردند حال اگر (نعوذ بالله ) از حضرت عمر ترس داشتند آیا در روزهای دیگری که با اهل بیت و من جمله حضرت علی (رض)به تنهایی خلوت کردند نمی توانستند بفرمایند که علی بیا تا خلافت تو را مکتوب کنم؟! (به هر حال هر چی باشد حضرت علی جز اهل بیت بودند و بیشتر از حضرت عمر در دسترس و کنار پیامبر صلی الله بودند اینطور نیست؟! 3. باز هم می گویم آیا سکوت پیامبر در مقابل امامتی که بسیاری از مراجع آن را بالاتر از نبودت می دانند آیا خیانتی به دین و اسلام (نعوذ بالله ) نمی باشد؟! 4. در آن جمع حضرت علی هم حضور داشتند پس ایرادی که به بقیه اصحاب می رود که چرا کاغذ و قلم را نیاوردند به خود حضرت علی (رض) هم می رود 5. چگونه بعد از گذر قرن ها بعضی ها از ذهن پیامبر با خبر هستند و می دانند که منظور پیامبر نوشتن خلافت علی (رض) بوده است و منظور چیز دیگری مثلا خلافت ابوبکر (رض) نبوده است؟! پ ن : نوشته های هم از نهج البلاغه استخراج شده است که بعضی از آن ها را به عنوان پ ن یاد خواهیم کرد ؛ علاقه مندان می توانن برای آگاهی بیشتر به بعضی از مراجع یاد شده در ذیل رجوع کنند! در صفحه 30, 63, 68, 172 و غیره حضرت علی خلافت و امامت را بی ارزش ( حتی در جاهای به اندازه آب بینی و دنپایی بی ارزش و پوچ می دانند) نهج البلاغه : محمد عبده. سوالی که مطرح می شود آیا حضرت علی که اولآ معصوم هستند در ثانی برای حقانیت جنگیدند وقتی که مردم برای بیعت با او به نزدش آمدند آیا معقول است که امامتی که از نبودت بالاتر و برتر است را اینگونه حقیر بدانند و نه تنها از این که به خلافت انتخاب شده اند خوشحال نیستند بلکه بسیار هم آن را بی ارزش و حقیر می دانند. پس باز هم می بینیم که حق کشی های که به اصحاب و یاران نزدیک در مورد امامت ربط می دهند . دروغی بیش نیست موارد بسیار دیگری هم هست که در آتیه اگر خدا بخواد یاد خواهم کرد (خصوصا در مورد غدیر خم)
( ای پیامبر ابلاغ کن انچه بر تو نازل شده است از (سوی) پروردگارت و اگر (این کار را ) نکنی پس ابلاغ نکردی رسالت پروردگارت را و بیقه آیه ...!) (ترجمه لغوی از خودمه قصوریش را ببخشید!)